اثر ایگور اسمیرنف از روسیه

همان گونه که می دانید قدیمی ترها با صدای قوقولی قوقوی خروس شان از خواب بیدار می شدند. یا به موقع خوانده بوده، یا بی موقع. فرقی نداشته.  در رختخواب دستشان به خروس که نمی رسیده. برای همین مجبور بودند از خواب بیدار شده و نهایتن هنگام خروج، در حیاط منزل لگدی هم به سوی خروس بی محل خوان پرتاب کنند که آیا به آن بخت برگشته می خورده یا نه. و باز هم همان گونه که احتمالن می دانید پس از مدت ها فکر و چاره اندیشی، همان قدیمی ترها فهمیدند که می توان با روش های مختلفی خروس را خاموش کنند. از سربریدن آن که بگذریم، متوجه شده بودند که خروس هنگام خواندن، باد عجیبی در غبغب می اندازد و چون تمام راه ها به دلیل انقباض شدید عضلانی برای خروج باد بسته است، لاجرم از دهانش و به صورت آهنگین خارج می شود. این می شود که ماتحت خروس را با موادی چون روغن یا وازلین چرب می کردند. باد در غبغب انداختن همان و خارج شدن باد از جایی دیگر و به شکلی دیگر و با صدایی دیگر، همان! هر چند این روش مفید فایده بوده، اما خروس ها کماکان به وظیفه ی ذاتی خود که همانا بیدار کردن انسان ها می باشد پایبند بوده و هستند!

ساعت های زنگ داری که بعد از آن، توسط آدم هایی که از چرب کردن ماتحت خروس خسته شده بودند اختراع شد، شباهت عجیبی به خروس ها داشت. آنقدر صدایش کریه بود که قبل از بیدار کردن فرد مورد نظر، او را به سکته می انداخت. تنها مزیت اش این بود که در دسترس بود و با یك ضربه ی آپرکات خاموش می شد. ساعت های مورد اشاره نمی توانستند در ثابت قدمی هم پای خروس ها باشند و وظیفه ی ذاتی خود که همانا بیدار کردن انسان ها بود را با ضربه ای به فراموشی می سپردند!

و اما اسنوز! حتمن شما هم مثل سایر انسان های فرهیخته حداقل 1 دستگاه گوشی تلفن همراه دارید. وقتی زنگ هشدار آن را برای ساعتی تنظیم کرده و به خواب می روید، با صدایی که اگر زیباترین آهنگ زندگی تان هم باشد به مزخرف ترین آن بدل می شود، شما را به سمت خود می خواند. شما با 2 گزینه ی استاپ که حکم همان ضربه ی آپرکات را داشته و اسنوز که حکم وازلین موقتی را دارد مواجه می شوید و بسته به شرایط، یکی را انتخاب می کنید!

بعضی از دوستان در زندگی ما هم همین گونه اند. یا در بیدار سازی ما ثابت قدم نیستند و یا زود صحنه را خالی می کنند. اما اسنوز یکی از مهربان ترین دوستانی است که تا کنون داشته ام! وقتی فشارش می دهم، بعد از گذشت چند دقیقه دوباره با صبری مثال زدنی مرا از خواب بیدار می کند و هر قدر هم که این کار را ادامه دهی نه خسته می شود، نه غر می زند و نه تو را به حال خود رها می کند. در حقیقت وظیفه ی ذاتی خود که همانا بیدار کردن انسان هاست را تا آخرین نفس انجام می دهد!

پ.ن:
1/ گدای کوی رضا شو که این امام رئوف ... به سینه ی احدی دست رد نخواهد زد!
2/ جا برای من گنجشک زیاد است ولی ... به درختان خیابان تو عادت دارم!
3/ اگر دنبال سرنوشت نری، اون تو رو به دنبال خودش می کشونه!
4/ به امید روزی که دنیا اسنوزستان بشه!