اثر آرش فروغی

از آن‌جایی‌که کمافی‌السابق مادرمان نمی‌داند که خودمان عامل انحراف همه‌ایم و دوست دارد به خیال خود همین‌طور چشم و گوش بسته و آکبند باقی بمانیم، از ظهور و بروز هر شکلی از بشقاب، از پلوخوری گرفته تا ماهواره، در خانه جلوگیری به‌عمل می‌آورد تا جایی‌که برنج را هم در کاسه می‌خوریم! این بود که به دعوت یکی از دوستان برای دیدن مراسم اسکار به شکل مثلثی لبیک گفتیم. بعد از بحث‌های فراوان در ارتباط با زمان آغاز مراسم و تبدیل و مطابقت ساعت اعلام شده از شبکه‌ی Fox Movie با نصف‌النهار مبداء و ضرب و تقسیم‌های فراوان، سرانجام با از دست دادن یک ساعت اول و ندیدن عشوه‌های اصغر روی فرش قرمز، توجه‌مان به ادامه‌ی برنامه جلب شد. بعد از گذشت نیم ساعت، تصاویر دریافتی به‌شکل مرموزی مورد اختلال قرار گرفت و من که بسیار خسته بودم، در اعماق وجودم احساس مسرّتی وصف ناشدنی نمودم که متاسفانه دیری نپایید که با اصلاح تصاویر، جایش را با غمی بزرگ عوض کرد. هنوز ساعت به 3 نرسیده بود که یکی از اضلاع مثلث پنچر و از مدار خارج شد. من ماندم و دوست میزبان. پخش چندین‌باره‌ی تبلیغات علی‌کافه و سنسوداین که نذر کرده بود پول خرید برنامه‌ی اسکار را تا قِران آخر درآورد، فشار همه‌جانبه و وحشیانه‌ی خواب و ته‌کشیدن آذوقه از یک طرف و غرّش‌های سهمگین دوست پنچر شده هم از همان طرف، لحظات زجرآوری را بر ما مستولی کرده بود. تا این‌که با شنیدن اذان صبح اقدام به اقامه‌ی رکعتینی کردم که پس از بازگشت دوستم گفت: "جات خالی، الان جنیفر لوپز، پنه لوپه کروز، کمرون دیاز، زید فابریک جرج کلونی و هر "چیزی" تو این مایه‌ها که فکر کنی، تو همین 2 دقیقه‌ای که نبودی اومدن از روی فرش قرمز رد شدن!" آه سردی کشیدم و گفتم شانس رو ببین! و همان‌جا بود که به حکمت آیه‌ی شریفه‌ی "ان الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر" پی بردم! دامن از کف بداده و خواستم نعره‌ای کشیده و بخوابم که دوستم با ضربه‌ای من را به‌خود آورد و گفت: "وایسا بابا جوگیر نشو، الان تموم می‌شه!" در همین گیر و دار بودیم که ناگهان کاندیدهای بخش فیلم‌های غیر انگلیسی معرفی شدند و اسکار دست‌نیافتنی پیش از این، به دستان اصغر آقا بوسه زد. آن‌جا بود که یک صدا با هم گفتیم: شانس آوردی اصغر، رو سفیدمون کردی اصغر، بالاخره کار خودتو کردی اصغر، و دیگر چیزی نفهمیدیم! ظهر همان‌روز وقتی به‌زحمت از خواب بیدار شدیم، دوست میزبان از دوست غرّش‌گر پرسید: "راستی بالاخره فهمیدی دیشب برای چی این‌جا بودی؟! و پاسخ شنید: آره دیگه، مگه تکرار اسکار رو پخش نمی‌کرد؟!

**********

علمای فنّ روان‌شناسی همیشه دو پای خود را بر این نکته می‌فشارند که رفتارهای دوگانه با دیگران، حتی برای رسیدن به هدفی بزرگ‌تر مانند سمی مهلک عمل کرده که شخص را در حالتی بین خوف و رجاء یا همان لنگ در هوا نگه می‌دارد! مثلن می‌گویند اگر مادر خانواده رفتار بدی از فرزند خود دید، نباید به بهانه‌ی این‌که تازه غیبت کردنش با کبری خانم گل‌انداخته و نمی‌خواهد رشته‌ی کلام پاره شود، از تنبیه فرزند خود چشم‌پوشی کند، حال آن‌که اگر در زمان مناسب دیگری این اتفاق افتاده بود، نامبرده با برخورد قهری مادر مواجه می‌شد! با در نظر گرفتن نبودِ مناقشه در مثال، می‌توان در مورد عملکرد تی وی نیز از همین تئوری استفاده کرد!
در تصاویر منتشر شده از راهپیمایی‌های مختلف و در مصاحبه‌های پخش شده از رسانه‌ی فخیمه‌ی ملی در مورد انتخابات، مصاحبه‌شونده‌هایی می‌بینیم که به‌قول عادل فردوسی‌پور، سراپا منشوری هستند! تبلیغ برای شرکت در انتخابات خوب، تبلیغ برای شرکت در راهپیمایی هم خوب، اصلن تبلیغ برای همه‌چیز خوب، به شرطی‌که همان اقشاری‌که هنگام مصاحبه یا به تصویر کشیدن‌شان آن‌قدر مورد زوم واقع شده که زبان کوچک‌شان هم با چشم غیر مسلح به‌راحتی دیده می‌شود، بعد از انداختن رای‌شان در صندوق، به‌سمت ون‌های گشت ارشاد رهنمون و مشایعت نشوند! رفتار دوگانه با مردم بسیار بد است، و این نوع رفتار در مواردی از این دست بسیار بدتر!

پ.ن:
1/ خواهشمند است ابتدا بوی کامنت‌ها را گرفته، سپس درج نمایید!
2/ وقتی تایپ می‌کنید نیم نگاهی هم به مانیتور بیاندازید. ممکن است زبان کیبورد را عوض نکرده باشید و مجبور به دشنام به‌خود شوید!
3/ درحالی‌که اگر بچه داشتم اکنون سن خر می‌داشت، کبری کماکان از 5-24 سال قبل تا کنون مشغول تصمیم‌گرفتن است!