تعقیب و گریز!
اومدم سری به وبلاگم بزنم، دیدم نوشته ی قبلیم نیست. کار هرکی بوده ظاهرن با کِرم خیلی حال می کرده. تو مطلب قبلی نوشته بودم که این وبلاگ باعث شد دو نوگل نوشکفته تو کامنتا با هم آشنا بشن و ازدواج کنن و اینا. بعد خواستم بیام بهتون بگم هنوز شخص دیگه ای خبر نداده که از این اتفاقا براش افتاده وگرنه حتمن بهتون خبر می دادم که از بد ماجرا دیدم نوشته قبلیم نیست و چیز دیگه ای هم به ذهنم نمیرسید که بنویسم. گفتم چکار کنم، دیدم هیچی بهتر از این نیست که حداقل نشانی اینستاگرامم رو بهتون بدم تا بیاین اونجا تعقیب و گریز کنیم!
پ.ن:
لازم به ذکرِ همونطور که با خوندن این چند خط متوجه شدید، بخش زیادی از بامزه گیم رو از دست دادم!
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۴ ساعت توسط عباس قاضی زاهدی
|
1/ آسمان سینه ام را چون شمائی مشتری ست