متشکرم!


امروز همینطور که مشغول کار بودم نگهبان بسته ای برایم آورد که بوسیله ی پست رسیده بود. بسته ی مشکوکی بود.
نه اسمی داشت و نه آدرسی. از ترس قرار گرفتن در معرض حمله به تلافی جیره خواری و افرادی که در این چند روز ناآرامی لت و پار کرده بودم از نیروهای ویژه کمک خواستم تا بسته را برایم باز کنند!
اما پس از باز شدن بسته، تی شرتی قرمز رنگ که جنس لطیفی هم داشت نمایان شد. ابتدا احساس کردم جیره ی جدیدی است که به دستم رسیده است. داشتم آن را با بی اعتنایی به کناری می انداختم که نوشته ی سفید و سیاهی توجه ام را جلب کرد. آن نوشته چیزی نبود جز عنوان وبلاگم و شعری که زیر آن نوشته شده است. البته به شکل فینگیلیش!
اصولن هر کسی از دریافت هدیه خوشحال می شود و من همیشه خوشحال تر! دریافت این هدیه در این روزها امیدوار کننده بود.
بر خودم فرض می دانم که از همین تریبون از دوستی که زحمت تهیه و ارسال این هدیه را کشیده تشکر کنم. دوستی که نمی شناسمش! ولی مطمئنن قدر هدیه اش را می دانم!
پ.ن:
1/ امروز در تجمعات چند نفر دیگر را خواهم کشت. مواظب باشید نبینمتان!
2/ دوستی می گفت: تو همینطوری هم همه رو کشتی. لازم نیست تو تجمعات کسی رو بکشی!!
3/ نه من اهل سیاستم و نه دل خوشی از سیاسیون دارم. اگر چیزی نوشتم برای این بود که فکر می کردم همه در حال ِ خوردن ِ چیزی به اسمِ بازی هستند. ولی ظاهرن نتیجه اش ازدیادِ سوء تفاهم هاست ولاغیر. ورود به بحث های سیاسی اشتباهی بود که مرتکب شدم. عذرم را بپذیرید!
4/ دل هوسای (تازه (2 بار)) داره ... همدم بارون شده تا بباره!
5/ دمت گرم آبجی!








1/ آسمان سینه ام را چون شمائی مشتری ست