نوشته ای از ماندا با چشمانی کاملن بسته!

اثر آنجل بولیگان از مکزیک!
چندی پیش توکای مقدس نوع بشر را به بازی "یار تو دلی" دعوت کرده بود و برای او "آیدای پیاده رو" نوشته بود.
من برای اقدام به این بازی هر چه بیشتر به دنبال یار گشتم کمتر یافتم. این بود که از ماندای عزیز خواستم تا با نوشته ای برای این وبلاگ در بازی شرکت کند. هر چند می دانم دل ِ خوشی از جیره خواران ندارد!
تنهایی
تا به حال شده یه انگشتری چیزی رو گم کنید بعد وقت پیدا کردنشو نداشته باشین؟ اینجور وقتا آدم همه جای خونه رو میگرده ولی یکی دو جای کوچیک میمونه که آدم نگشته. بعد میره از خونه بیرون و یادش می آد که فلان جا رو نگشته. به خودش میگه حتما انگشتره همون جاییه که نگشتم. فک میکنم وقتی آدما به یه سن خاصی میرسن تازه شروع میکنن درباره خودشون و اطرافیانشون فکر کردن و یا نوشتن یا اینکه یه دفعه یادشون می آد درباره زندگی و آدما و روابطشون چیزی نمیدونن و یا چقدر مرتکب اشتباه شدن و فکر میکنن آرامشی رو که ندارن و دنبالشن و احتمالا گم شده، زیر این مبل و تختخوابه! حال مزخرفیه وقتی آدم همه جا رو که گشت یادش بیاد هیچ وقت انگشتر نداشته و یا اینکه انگشترش فلان روز جلوی چشمای خودش افتاده توی چاه توالت! شاید هم اصلن هیشکی دوستش نداشته که بهش انگشتر داده باشه...
ما آدمها (مرد و زنش فرق نمیکنه) به تعداد موهای سرمون آدما و خیلی چیزای دیگه رو را از دست میدیم و به اندازه ی عمیق ترین چاههای دنیا تنها میشیم، احساس تنهایی می کنیم و اغلب فکر میکنیم داستان ما با همه ی داستانهای دیگه فرق داره. ولی راستش داستان همه مون خیلی ساده اس. فکر میکنم نباید زیاد درباره ی چیزایی که به دست نیاوردیم یا از دست دادیم فکر کرد یا depress شد...
بی ربط :
ای که از درد دلم با خبری
قرص دل درد مرا کی میخری؟
پ.ن:
1/ همیشه سقوط آدم از وقتی شروع می شود که فکر می کند دارد پرواز می کند...
2/ آدم گاهی چه خیالهایی که نمیکند.
3/ “همیشه” و “هرگز” واژه هایی هستند که باید “همیشه” به خاطر داشته باشید که “هرگز” از آنها استفاده نکنید.
4/ الهی فندق بشی، سنجاب بشم گازت بگیرم!
5/ زندگی ارزش هیچ چیز را ندارد، هیچ چیز ارزش زندگی را ندارد!
6/ کاش مار بودی، که بیمارم!
7/ من "او" را دوست میدارم و "او" یعنی "تو"
پ.ن اورژینال!:
1/ ممنونم ماندا!
2/ تُف و لعنت به تو ای عشق که من و دیونه کردی ... خونه ی آباد من رو اینجوری ویرونه کردی!
3/ خال ِ مه رویان سیاه و دانه ی فلفل سیاه ... هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا!
4/ دل ِ من بی تو اسیره ... دل ِ من پیش ِ تو گیره. آی دلم (3 بار)!
5/ شد (2 بار) نشد (2 بار)!





1/ آسمان سینه ام را چون شمائی مشتری ست