افتضاح!
اصطلاحات متفاوتي را شنيده ايد كه به تنهايي داراي معاني ِ خاصي هستند، اما با توجه به نوع بيان، زمان يا مكان استفاده و ... تغييراتِ فاحشي در معنا پيدا مي كنند. البته اين امر بيشتر در مكالمات ما، آن هم از نوع چهره به چهره اش نمود پيدا مي كند.
مثلن واژه ي "افتضاح" معناي مشخصي دارد و براي شدت مفتضح بودن امري به كار مي رود! مثل اينكه بگوئيم رفتار طرف، افتضاح بود. يا بازي فلان بازيكن افتضاح بود. اما در جمله ي "يه بي ام و اتاق 6 ديدم، نمي دوني چي بود، افتضاح!" واژه ي افتضاح دقيقن معناي معكوس دارد و اشاره به زيبايي و ... دارد!
همينطور در مورد فعل ِ كشتن، كه در قالب مواقع امري نكوهيده و دهشتناك است. اما اگر كسي به شما بگويد "تو كه منو كشتي" چيزي كه زياد مي شنوم! اشاره به باحال بودن ِ بيش از حد شما دارد و بس. صلوات!

براي كساني كه دستي در كشتن دارند يا دوست دارند كسي را بكشند يا كشته مرده داشته باشند يا لااقل آرزو مي كنند كه كاش مثلن فلاني را مي كشتند، ولي روحيه ي لطيف و كمبود امكانات و 1001 دليل ديگر مانع از وقوع جرم مي شود، پينت بال بهترين روش براي به سرانجام رساندن مقاتله، البته به روش سيميلاتور است!
چندي پيش براي ارضاء اين ميل ِ خبيثانه با دوستان و دوستانشان به زمين پينت بال باشگاه انقلاب رفتيم. يك ميدان جنگ واقعي بود با دكوري بسيار افتضاح و چشم نواز. در ابتدا به دو تيم سبز و آبي تقسيم شديم. هر چند پرسپوليسي هستم اما لباس استقلال را به لباس پاس همدان ترجيح داده و آبي پوش شدم.
از همان اول قرار بود بهروز نامي كه همگي از دستش شكار بوده و قصد جانش را داشتند، كشتن كه نه، ولي سياه و كبودش كنند.
استراتژي 1 و 2 حذفي بود و با يك تير رنگي، يار حريف از گردونه ي بازي خارج مي شد. اما در استراتژي آخر كه "تسليمي" بود، تمامي اعضاي دو تيم، علاوه بر جلوگيري از باخت خود، نيم نگاهي هم به نامبرده داشتند. كار به جايي رسيد كه در اواخر ِ بازي لوله ي سلاح 15 نفر فقط به سمتِ 1 نفر بود. اگر گفتيد آن 1 نفر كه بود؟!
پ.ن:
1/ به یادگار نوشتم خطی به دلتنگی ... به روزگار ندیدم رفیق یکرنگی!
2/ دلمو دادم بری باهاش حال کنی ... نه که بری جیگرکی بازکنی!
3/ اگه می تونی این نوشته رو بخونی، یعنی فاصلت خیلی کمه، فاصله رو رعایت کن!
4/ اينجور نگام نكن پنچر ميشم!
5/ لازم نيست كه بگم پ.ن 1 تا 4 كاميون نوشته بود؟!





1/ آسمان سینه ام را چون شمائی مشتری ست