اين افكار لعنتي!

اثر كينو از آرژانتين
آنقدر افكار مختلف در ذهنم خودشان را به در و ديوار مي كوبند كه مي توانم به ضرس قاطع بگويم كه جاي سالمي درون سرم وجود خارجي ندارد و همه جايش عاج از تو شده است!
از فكر در مورد اينكه خود ِ خدا چگونه بوجود آمده و آيا قبل از حضرتِ باري، حضرتِ باري ِ ديگري نيز بوده است يا نه؟! تا فكر در مورد اينكه خود ِ خدا چگونه بوجود آمده و آيا قبل از حضرتِ باري، حضرتِ باري ِ ديگري نيز بوده است يا نه؟!
باور كنيد در مواردي در گفتگوهاي دو يا چند نفره در حين بيان حرفي به ديگري، در كسري از ثانيه، به تمام احتمالاتي كه ممكن است او در پاسخ به حرفم بگويد فكر كرده و آنها را در ذهنم بررسي و تجزيه تحليل مي كنم. هنگام رانندگي، وقتي سن و سالم را فراموش كرده و به يادِ عنفوان ِ جواني، يعني دقيقن زماني كه خسته و بازنشسته نشده بودم و هنوز عنوان "راننده ي بيابون" را يدك مي كشيدم، هوس لايي بازي به سرم مي زند؛ حتي در ريسك هايي كه امكان زنده بيرون آمدن از آن مهلكه، 10 به 90 يا بالعكس است، باز هم در همان كسري از ثانيه ي معروف، تمامي ِ احتمالات را نصب العين قرار داده، تا بتوانم در حال حاضر كما في السابق در خدمت شما باشم.
زمان ِ گلاب به رويتان را كه ديگر نگو! نمي دانم آن فكرهاي فلسفي چه كارشان به آنجا؟! ولي از حق نگذريم آنقدر وقت شناسند كه با كشيدن زيپ به سمت بالا، آنها هم مي روند و جايشان را به افكار معمولي تري مي دهند.
اما بدترين هايش زمان خواب به سراغم مي آيند كه ذكر آن در اين مجال، باعث تكدّر خاطر ِ ملوكانه ي شماست.
اما با توجه به اينكه هر چيزي راهِ فراري دارد، تنها چيزي كه من را از افكار جورواجور نجات مي دهد كار است و كار. اين اواخر هر چه كار، سنگين و سنگين تر مي شد، در نسبتي مستقيم، آسايش خاطر ِ بيشتري برايم به ارمغان مي آورد. هنگام كار بايد چند دانگ هم قرض بگيرم تا با اضافه كردن بر 6 دانگ موجود، همه اش را صرف حُسن انجام كار كنم.
اما مگر مي گذارند اين افكار لعنتي؟! متخصص پيدا كردن سوراخ دعا هستند ...
بي ربط:
1شنبه 1 آذر 88 ساعت 30/17، نمايشگاه 9مين دوسالانه ي بين المللي كاريكاتور تهران كه حاصل تلاش واقعن شبانه روزي جمع كثيري، بويژه و بويژه رئيسم مي باشد؛ در مركز فرهنگي هنري صبا افتتاح مي گردد. مشتاق ديدار شما در غرفه ي خانه كاريكاتور هستيم.
اين آگهي مثل آن آگهي بنا به درخواست دوستان نبوده كه شما را نشناسند و بگويند دعوت كن و من كرده باشم. اين براي خود ِخودمان است!
بعد نوشت:
آثار دوسالانه روي ديوار صبا!
بعد نوشت تر!
برادرمان، تقريبن تمام ِمطالب وبلاگ ما را به نام خود به ديگران قالب مي كند! ممنون از شخص گمنام ِ اطلاع دهنده!
پ.ن:
1/ از تو كه حرف مي زنم، همه ي فعل هايم ماضي ِ بعيدند. كمي نزديك تر بنشين. دلم براي يك حال ِ ساده تنگ شده است!
2/ يارب نظر تو برنگردد! (كاميون نوشت)
3/ يك نفس با من نشستي خانه بوي گل گرفت ... خانه ات آباد كين ويرانه بوي گل گرفت!
4/ ساحل جوابِ سرزنش ِ موج را نداد ... گاهي فقط سكوت سزاي سبك سري است!
5/ لينك مطالب ۳ تن از دخترانم يعني نگار، هدي و ماندا در سايت "عصر ايران" به ترتيب در اينجا، اينجا و اينجا درج شده است. به شما مي بالم! اما چه كنم كه هرچه گشتم لينك ياس به چشمم نخورد!










1/ آسمان سینه ام را چون شمائی مشتری ست